هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » امیر تیکنی »پرنده ها
شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت 21:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

پرنده ها

گیلاس ها بر لب ماند

مدادها لحظه ای ننوشت

و چشم ها در هم گره خورد

این پرنده ی نور بود
پرنده ی گمشده در خواب های سپید

با همان شهامتی که از او سراغ داشتیم

در جدال با پرنده ی شوم تیرگی

بوم حریص جا خوش کرده

در بیداری های سیاه

پنجره ها گشوده شد

نگاه ها خیره

دستها به حالت دعا

در آسمان

بازی نور و سیاهی بالا گرفت

در هم پیچیدند

بر هم غلطیدند


به ناگاه صدای گلوله ای ... !

خون پاشید

خونابه ریز شد

افتاد پرنده ی ... !

صدای هوهوی بوم ها برخاست

هلهله ی پیروزی !

شهر در اسارت آنها بود

پنجره ها بسته شد

گیلاس ها سر کشیده شد

مداد ها نوشتند

و چشم ها گذر کردند

پرنده ی نور

پرنده ی غمگین درد

پرنده ی رنج

پرنده ی آزادی !